loading...
سنگر بروبچه های دسته یکی دهه 90
:: تبلیغات ::
سقای شهید بازدید : 77 شنبه 05 دی 1394 نظرات (2)

در ایام محرم با همکاری بروبچه های گروهمون برآن شدیم تا برای اولین بار اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی کنیم.
از یکماه قبل از محرم در تدارک راه اندازی این ایستگاه صلواتی برنامه ریزی کردیم. از تهیه چای و قند و لیوان یکبار مصرف گرفته تا داربست و پارچه مشکی و پرچم و کتیبه و کتری و فلاسک و... به هرحال همین ایستگاه صلواتی برای به عده نوجوان مستلزم هزینه که این خودش کارو توأم با اینکه اعضا درآمدی نداشتن مشکل میکند.
اما اخلاص کار دوستان همراه و توسل جستن به ارباب خوبی ها آقا امام حسین(علیه اسلام) و سقای تشنه لب ابوالفضل العباس(علیه اسلام). الحمدالله این اولیاء عزیز نگذاشتن روسیاه بشیم و دستمون رو گرفتند. و اینگونه شد که هیئت نوپای ما هم تونست هم چون دیگر هیئات قدیمی شهرتون ایستگاه صلواتی ای بنام "انصارالمهدی (عج)" راه بینداریم تا تجربه ای باشه برای سالهای بعدی ...

در پابان جا داره از کسانی که ما را در برپایی هرچه بیشتر این ایستگاه صلواتی یاری نمودند، قدردانی و تشکر بعمل آوریم:
  | آقایان: توکلی، صادقی، فلاح، راستی، کارآزموده، احمدی،سلیمانپور، شکیبی و ...
  | هیئت یا فاطمه الزهرا (س)
  | سنگر بر و بچه های دسته یکی دهه 90


http://s3.picofile.com/file/8229972118/20151015_193251.jpg

http://s6.picofile.com/file/8229974818/20151017_221155.jpg

http://s6.picofile.com/file/8229974042/20151015_193313.jpg

http://s6.picofile.com/file/8229968942/2015_10_24_627.jpg

سقای شهید بازدید : 74 شنبه 18 مهر 1394 نظرات (0)

رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي شهادت سردار سرافراز شهيد حسين همداني را تبريک و تسليت گفتند.

http://s3.picofile.com/file/8216531984/photo_2008_01_01_03_03_40.jpg

متن پيام رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم
شهادت سردار سرافراز، شهيد حسين همداني را به خانواده‌ي گرامي و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه پر افتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تبريک و تسليت ميگويم. اين رزمنده‌ي قديمي و صميمي و پر تلاش، جواني پاک و متعبّد خود را در جبهه‌هاي شرف و کرامت، در دفاع از ميهن اسلامي و نظام جمهوري اسلامي گذرانيد و مقطع پاياني عمر با برکت و چهره‌ي نوراني خود را در دفاع از حريم اهل‌بيت عليهم‌السلام و در مقابله با اشقياي تکفيري و ضد اسلام سپري کرد، و در همين جبهه‌ي پر افتخار به آرزوي خود يعني جان دادن در راه خدا و در حال جهاد في سبيل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهي بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان اين موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ايران اسلامي و در سپاه و همه‌ي نيروهاي مسلّح جمهوري اسلامي، صفّي بلند و بنياني مرصوص است: و منهم من ينتظر و ما بدّلوا تبديلا. رحمت خدا بر شهيد همداني و بر همه‌ي مجاهدان راه حق.

سيّد علي خامنه‌اي

سقای شهید بازدید : 77 شنبه 18 مهر 1394 نظرات (0)

یا خدا ...


خبر آمد که سردار حسین همدانی رفت. لحظه‌ای که خبر به جانم نشست، بیش از آنکه به سردار فکر کنم از جا ماندگی خودم حالم گرفت. سردار که باید می‌رفت. سردار که در صراط رفتن بود و مگر جز این ، زیبنده سردار بود. این مائیم که در این هندسه حضور ، حصاری به قد عادات‌مان به دور خویش کشیده‌ایم و سردارِ سربدار این هندسه را بر هم زد و رفت. سردارِ سربدار حسین همدانی ، آن سیمای سفید کرده در آسیاب جهاد سالهاست که می‌رفت و ما گمان کردیم در کنارمان است. او بازمانده قافله‌ای بود که سالارش حاج احمد متوسلیان بود. گمانم اکنون سردار سلیمانی غصه‌دار است ، گمانم اکنون مرغان دشت جهاد هوایی شده‌اند. ولی شما مرغان وحشی کجا و ما اهلی شدگان در قفس عادات کجا. آیا کسی صدای ما را می‌شنود؟ آیا امیدی برای ما هم هست؟

فرزند شهید همدانی: پدرم گفت شاید این آخرین ماموریتم باشد/ شرط همسر سردار همدانی برای ماموریت سوریه

پسر سردار شهید همدانی با بیان اینکه پدرم قبل از رفتن تاکید داشت که شاید این آخرین ماموریتم باشد، گفت: ایشان وصیت کرد که اگر به شهادت رسیدم پیکر من را در همدان دفن کنید. وهب همدانی فرزند سردار شهید حسین همدانی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، اظهار داشت: سردار همدانی نمونه واقعی یک انسان کامل به شمار می‌رفت و چه با دشمنانش و دوستانش بزرگمنشانه برخورد می‌کرد و اگر کسی اشتباه و خطایی می‌کرد سردار همدانی به راحتی از آن چشم می‌پوشید.

وی خاطرنشان کرد: نگاه پدرم به دنیا نگاهی نبود که درگیر دنیا باشد و چیزی را برای خود نخواست و معتقد بود دنیا محل گذر و عبور است و در زندگی و رفتار خود این مسئله را همیشه رعایت می‌کرد. وی درخصوص آخرین دیدار با پدرش نیز گفت: مدتی قبل از رفتنشان با پدرم دیدار داشتم و ایشان به خانواده‌ گفتند که شاید این آخرین ماموریتم باشد. مادرم هم به ایشان گفت من به شرطی با این ماموریت موافقم که اگر شهید شدی من را نیز شفاعت کنی.

پسر سردار شهید همدانی ادامه داد: پدرم در آخرین دیدار خود حتی تاکید کردند اگر من شهید شدم من را همدان به خاک بسپارید و ما نیز با دلخوری به وی می‌‌گفتیم سردار نزد ما حرفی از رفتن نزن.

سقای شهید بازدید : 83 دوشنبه 16 شهریور 1394 نظرات (0)

http://roshangari.ir/files/videos/thumb/5890/1393/12//2132201153674.jpg

پیامبر (ص) می‌فرماید: اگر می‌خواهید از برادر مومن خود انتقاد کنید باید همانند آینه عمل کنید. آینه بدون سر و صدا عیوب را می‌گوید. تنها عیوب را نشان نمی‌دهد بلکه زیبایی‌ها را هم نشان می‌دهد. آیینه عیوب را چند برابر نمی‌کند و زمانی می‌تواند عیوب را نشان دهد که کثیف و آلوده نباشد. آینه عیوب را از روی پاکی و صفای دل می‌گوید و غرض و مرضی ندارد و در گفتن عیوب مراعات پست و مقام را نمی‌کند. آینه در عیب گویی توقع و انتظاری ندارد پس نباید او را شکست.

(دوستی را که عیب تو را می‌گوید نباید آزرد). آینه در حال شکستگی هم دست از کارش بر نمی‌دارد و ناگفتنی‌ها را می‌گوید وعیوب را در خود نگه نمی‌دارد. آینه عیب ظاهر را می‌گوید و تجسس نمی‌کند و هر چه بیشتر عیوب را بگوید ارزشش بیشتر است و آینه عیوب را روبرو می‌گوید و به دیگری نشان نمی‌دهد. ***** امر به معروف و نهی از منکر را آینه گونه نسبت به دوستان انجام دهیم. (22/7/1364)

سقای شهید بازدید : 90 دوشنبه 18 خرداد 1394 نظرات (0)

روزنامه اصلاح طلب ارمان که در انتشار کارتون وکاریکاتورهای توهین امیز ید طولایی دارد در اقدامی غیر قابل تصور  طرح گرافیکی موهنی را تحت عنوان شهدای غواص در شمارهچهارشنبه خود چاپ کرد

 

 

این روزنامه پس از برگزاری باشکوه مراسم تشییع شهدای غواص در تهران که مورد توجه مقام رهبری واقع شده وایشان از ان بع عنوان یکی از به یاد ماندنی ترین لحظات انقلاب یاد کردند به مذاق برخی ها خوش نیامده و در تریبون های رسمی شان سعی در به چالش کشاندن ان داشته اند.

دراین میان روزنامه اصلاح طلب ارمان با انتشار کاریکوتوری موهن وتوهین امیز  پستی ورذالت درونی خود رو نشان داد.این طرح که درستون مربوط به کارتون روز چاپ شده توسط محمد طحانی طراحی شده وشهدای غواص را در شمایلی نامناسب که برهنگی کامل را تداعی می کند نشان می دهد.

 

 

 

دراین اثر 6 غواص که به نظربرهنه هستند با دستان بسته در حالی که عورتشان را پوشانده اند وبا چشمانی که پشت عینک های غواصی پنهان شده رو به بالا در حرکت هستند ونقطه طلایی مرکز توجهونقطه ای که در نگاه اول نظر مخاطب را به خود جلب می کند در این طرح دستان بسته این غواص هاست که در خلال این برهنگی ظاهری روی عورت قرار گرفته است واز اندام تحتانی خود را پوشانده اند.

 

 

 

این طرح گرافیکی شباهت زیادی به تصویر سازی توهین امیزی دارد که یک گرافیست ایرانی ساکن هلند واز نزدیکان شاهین نجفی ملعون مدتی قبل با ادعای احترام به شهدای غواص  طراحی ومنشر کرده بودودران مردی کاملا برهنه را در محراب مسجدی به تصویر کشیده که فین غواصی به پا داردودست هایش رابه همان صورتی که روزنامه ارمان تصویر کشانده روی بدنش قرار داده است

 

 

 

 

 

سقای شهید بازدید : 72 شنبه 16 خرداد 1394 نظرات (0)

 

شنیده اید که غواصان خط شکن کربلای 4  امده اند...

بعداز 30 سال بادستانی بسته امده اند...

امده اند بگویند که ما دستمان را بستند اما نتوانستند عزتمان رو ببرند..

 

 

شماها دستانتون رو نبسته اند پس چرا عزتی که ما باخونمون وجونمون حفظ کردیم دارین به راحتی ارزونی دشمن میکنید.

چی داریم بهشون بگیم جز اینکه:

شهدا شرمنده ایم از اینکه بی عرضه ایم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سقای شهید بازدید : 91 چهارشنبه 13 اسفند 1393 نظرات (0)

 

سخنان رهبر معظم انقلاب در مورد کتاب دسته یکی ها

نویسنده: اصغر کاظمی

کتاب «دسته‌ یک» درباره رزمندگان نوجوانی از گردان حمزه(ع) است که قصد دارند در جاده‌‌ فاو - ام‌القصر عملیاتی انجام دهند و حوادث زیادی را از سر می‌گذرانند. نکته جالب این کتاب، شنیدن برخی از صحنه‌های جنگ از چند نگاه متفاوت و با روایات مختلف اما در نهایت یکسان است.

«من یک کتابی را اخیراً خواندم که شرح چند روز در حول و حوش یکی از حملات ماست؛ از زبان افراد باقی مانده از یک دسته، نه از یک لشکر یا یک تیپ یا از گردان یا از یک گروهان حتی. تعدادی از این دسته باقی ماندند و گزارش کردند. این نویسنده و محقق بسیار با ذوق، که حقاً و انصافاً این جور کارها بسیار با ارزش است، رفته جزء جزء مطالب را از زبان آن افراد گرفته که یک کتاب ششصد هفتصد صفحه ای شده. ما فقط می شنویم عملیات فاو. خیلی از کارهای مهمی هم که در این عملیات انجام گرفته، این ها را همین طور از رو می دانیم: از اروند عبور کردند، فاو را گرفتند، کارخانه نمک را فتح کردند، فلان کار را کردند. ما کلیات را می دانیم؛ اما اینکه ئر این قدم به قدم چه گذشته، دیگر اینها را نمی دانیم.

یک صفحه عظیم مینیاتور با نهایت استادی و زیبایی جلوی ما گذاشته اند، ما هم از دور ایستاده ایم نگاه می کنیم و می گوییم: به به. نمی رویم نزدیک تا ببینیم در هر گوشه ای از مینیاتور، چقدر هنر به کار رفته تا ساخته شده. این کارها را بعضی ها می کنند. کرده اند. حالا این نمونه ای که بنده دیده ام، یکی از کارهاست. امیدوارم این کارها ادامه پیدا کند.

کتاب دسته یک بسیار کتاب خوبی است.»

dastlan بازدید : 92 سه شنبه 14 بهمن 1393 نظرات (0)

راههاي كسب معرفت و تشنه شدن چيست ما امام زمان را براي چه مي خواهيم؟

 

 
 اگر منظورتان از کسب معرفت، معرفت به خداوند باشد بايد گفت:
      پرسش شما ناظر به روايت مشهورى از حضرت على(ع) است كه فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر كه خود را شناخت، خداى خويش را شناخته است» » (عبدالواحد بن محمد تميمى، شرح غررالحكم و دررالكلم، ص 232.)
       اين حديث شريف و روايات ديگرى از اين دست كه حاكى از ملازمه اكيد ميان شناخت انسان و شناخت خداوند است، تفسيرهاى فراوانى را در بر داشته و بحث هاى دامنه دارى را فراروى انديشمندان نهاده است كه طرح تفصيلى آن خارج از حوصله اين مقال مى باشد؛ ولى در عين حال مى كوشيم نقاط اساسى را در حد پرسش حضرتعالى، روشن سازيم.
       در يك نگاه كلى، شناخت انسان نسبت به خداوند سبحان دوگونه است:
       1. شناخت حصولى؛ كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، انديشه و استدلال و برهان است.
       2. شناخت حضورى؛ كه خود دوگونه است:
       يكم. درك فطرى يا خداشناسى فطرى؛ كه يك علم حضورى غيراكتسابى در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است. اين شناخت فطرى - كه در قلمرو اخلاق قرار نمى گيرد - در بيشتر انسانها تنها استعداد و مايه اى است كه آدمى با تلاش خود مى تواند آن را از استعداد به فعليت واز حالت ابهام به مرحله درك حضورى آگاهانه برساند. اين دو آيه از قرآن شريف به اين نوع معرفت ناظر است: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها...؛ پس روى خود را با گرايش تمام به حق، به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است» » (روم (30)، آيه 30.)
       «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى  أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى  شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ * أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛ و چون پروردگارت فرزندان بنى آدم را از پشت هاى ايشان برگرفت و آنان را بر خودشان گواه گرفت [و پرسيد] آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: چرا شهادت مى دهيم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [حقيقت ]بى خبر بوديم. يا مبادا بگوييد همانا پدران ما در گذشته شرك آورده بودند و ما فرزندانى از پى ايشان بوديم، آيا ما را به خاطر كارى كه باطل انديشان كردند هلاك مى كنى» (اعراف (7)، آيه 172 و 173.)
       آن ندايى كَاصْل هر بانگ و نواست

خود ندا آن است و اين باقى صداست


       ترك و كرد و پارسى گو و عرب

فهم كرده آن ندا بى گوش و لب


       خود چه جاى ترك و تاجيك است و زنگ

فهم كردست آن ندا را چوب و سنگ


      (مولوى، جلال الدين، مثنوى، دفتر اوّل، ابيات 2107 - 2109.)
       دوّم. علم حضورى اكتسابى؛ كه يك علم حضورى روشن و آگاهانه است و آدمى با تلاش و پس از پيمودن مراحل تكامل، اين شايستگى را مى يابد كه خداوند آن را به او افاضه نمايد. اين نوع معرفت، داراى مراتب گوناگونِ شديد و ضعيف است كه آخرين مرحله آن همان هدف نهايى آفرينش و بالاترين مرتبه كمال انسانى مى باشد. هر چند دريافت اين معرفت حضورى، مانند گونه قبل، مستقيماً در اختيار آدمى نيست؛ مقدمات دستيابى به آن، از افعال اختيارى است. در حقيقت، افاضه اين كمال - معرفت به خداوند - پاداش بخشى از افعال اختيارى انسان است كه به صورت تام و كامل در آخرت به او داده مى شود؛ گرچه مراتب ديگرى از اين معرفت حضورى براى برخى از اولياى خدا در اين دنيا فراهم مى آيد. در قرآن مجيد از اين معرفت به «رؤيت»، «شهود»، «نظر» و مانند آن ياد شده است: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ * إِلى  رَبِّها ناظِرَةٌ؛ رخسارهايى در آن روز برافروخته [و به چشم دل ] به سوى [جمال ]پروردگارشان نظر كننده اند»(قيامت (75)، آيه 22 و 23.)
       «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِين؛ و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد» (انعام (6)، آيه 75.)
       با توجه به اينكه شناخت خدا از راه خودشناسى، در قلمرو علم حضورى مذكور قرار مى گيرد، پاسخ به اين دو پرسش شما كه: 1. مقصود از معرفت نفس چيست؟ 2. چطور مى توان به آن دست پيدا كرد؟ متفاوت خواهد بود؛ هر چند ميان آن دو، تمايز كامل نباشد.
     
شناخت نفس
       اما مراد از شناخت نفس در گونه اول درك حضورى، معرفت به فطرت و سرشت انسان است. اينكه بداند و بفهمد: فطرت چيست؟ بينش و گرايش هاى فطرى كدامند؟ فطرت در منظر قرآن چگونه تحليل مى شود؟ آيا اساساً ميان همه انسانها مشتركاتى يافت مى شود؟ چه ضابطه و ملاكى براى تشخيص آنها وجود دارد؟ آيا بهره ورى آغازين انسان ها از اين مشتركات يكسان است؟ فطرى بودن خداشناسى به چه معناست؟ آيا خدا در نهاد انسان هست؟ اگر هست، پس چگونه پاره اى از انسان ها خدا را انكار كرده، از او اعراض مى كنند؟ و...
      (براى آگاهى بيشتر در اين زمينه، نگا: شيروانى، على، سرشت انسان.)
       دست يابى به اين معرفت و به عبارت ديگر بازشناسى امور فطرى، از روش هاى گوناگون ميسّر خواهد شد:
       1. روش تجربى يا تاريخى؛ در اين روش با مراجعه به جامعه و تاريخ و تحولات گوناگون آن، عناصرى كه در همه جا بوده و هميشه حضور داشته اند ولو با شدت و ضعف [شاخص ها و نشان هاى امور فطرى ]كشف مى شود. البته اين عناصر، بايد عناصرى باشد كه در قلمرو انسانيت انسان قرار داشته باشد، از اين رو، روحيه استخدام ديگران در جهت منافع خود، تجاوز به غير، ظلم و عدالت ستيزى كه همواره در طول تاريخ ظهور كرده، در اين عناصر جاى نمى گيرند.
       2. روش تعقلى؛ در اين روش كوشش مى شود تا به مدد برهان اصالت عموم، گرايش هاى انسانى (مانند علم دوستى، فضيلت خواهى و...) اثبات گردد؛ يا گرايش به خدا و حس پرستش يا فطرى بودن دين مبرهن شود.
       3. روش شهودى؛ در اين روش، با مراجعه به وجدان و شهود، گرايش ها و بينش هاى فطرى شناخته مى گردد. اگر انسان در درون خود، فارغ از همه ويژگى ها و شرايط، احساس كرد كه زيبايى را دوست دارد، علم را دوست دارد، به فضايل اخلاقى عشق مى ورزد ودارنده آنها را مى ستايد و در پى آن است كه آنها را در خود احياء نمايد، مى تواند به گرايش هاى فطرى انسان دست يازد.
       4. روش نقلى؛ در اين روش با مراجعه به كتاب و سنت (منابع روايى) امورى كه به عنوان گرايش ها و بينش هاى فطرى انسان طرح شده، شناسايى و طبقه بندى مى شود.
       اما منظور از معرفت نفس در گونه دوم معرفت حضورى، معرفت به نفس و شناخت شخصيت و انسانيت انسان است. اينكه دريابد و علم پيدا كند: نفس چيست؟ خصوصيات آن كدام است؟ مراتب آن چگونه است و به چه شكل با يكديگر در ارتباطند؟ رابطه نفس و بدن به چه كيفيتى است؟ نفس، عقل و قلب آيا يكى هستند و اگر خير، وجه تمايز آنها از يكديگر چيست؟ نفس از ديدگاه قرآن و روايات چگونه تفسير مى شود؟ هبوط و عروج نفس چيست؟ مراد از تهذيب نفس چيست؟ ارتباط نفس و عمل چگونه است؟ نفس داراى چه استعدادها و قابليت هايى است؟ تجرد نفس به چه معنا است؟ قواى آن كدام است؟ آيا مى توان از راه شناخت نفس به شناخت و معرفت خدا دست يازيد؟ اين معرفت در چه حد و مراتبى است؟ و در يك كلام آدمى بايد «نفس» يا «روح» يا «حقيقت» خود را بشناسد تا بداند كه چه بوده و چه شده و چه مى تواند باشد؟
      (براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر . ك : حسن زاده آملى، حسن، دروس معرفت نفس؛ شجاعى، محمد، مقالات، ج 1.)
       خداوند متعال در اين آيه شريفه با لحنى تأمل برانگيز به اين معرفت تأكيد فرموده است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به خود و حقيقت خود توجه داشته باشيد و خود و حقيقت خود را بيابيد. اگر شما به صراط مستقيم هدايت يافتيد، منحرف شدن ديگران به شما ضرر نمى رساند و برگشت همه شما به سوى اللَّه است و در آن روز خداوند متعال شما را از اعمال و راه و روش تان آگاه خواهد كرد» (مائده (5)، آيه 105.)
      با توجه به اينكه آخر آيه از برگشتِ همه به سوى حضرت حق و نايل گشتن همه به نتايج حركات و اعمالشان در روز لقاء پروردگار خبر مى دهد، توصيه به معرفت نفس و شناخت حقيقت خود معناى عميق ترى مى يابد. با اين ديدگاه معناى روايت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» اين خواهد شد كه هر كس خود را آن چنان كه هست و مظهر و مجلاى وجه حق است بشناسد، پروردگار خود را خواهد شناخت و ناظر وجه او خواهد بود.
       قبل از بررسى چگونگى دست يابى به معرفت نفس به گونه دوّم، تذكر چند نكته ضرورى است:
       1. تهذيب نفس و حصول كمال آن، متوقف بر معرفت نفس و شناخت عوامل انحطاط و سعادت است.
       2. شناخت نفس در حقيقت شناخت «راه» و «راهرو» مى باشد، چرا كه نفس انسانى است كه به سوى خدا سلوك مى كند (رهرو) و راهى را كه آدمى بايد در رسيدن به خدا طى كند نيز همان مراتب نفس خويش است كه با گذر از هر مرتبه از آن، به مرتبه بالاتر صعود مى كند (راه). مهم تر آنكه بر طبق آيه شريفه اى كه پيش تر نقل شد، غايت اين راه خداوند متعال است. پس بايد آدمى مدام در ياد خدا باشد؛ چرا كه اگر آدمى غايت راه را فراموش كند خود راه را نيز فراموش مى كند. پس فراموشى خدا، فراموشى نفس را به دنبال خواهد داشت.
       3. اصل معرفت نفسى كه مورد تأكيد منابع اصيل اسلامى قرار گرفته، معرفتى است كه وسيله اى براى معرفت خداوند قرار مى گيرد، نه شناختى كه براى ترتب آثار ديگر مقصود باشد.
       4. براساس منابع قرآنى و روايى، اين شناخت بايد به عنوان يك اصل عملى تلقى شود؛ يعنى، حركت به سوى كمال باشد وگرنه، صرف شناخت نفس از جهت علمى و نظرى تنها آشنايى با مفاهيم است، نه عين واقع در مرحله عمل و كمال (طباطبايى، سيدمحمدحسين، الميزان، ج 6، ص 163 - 169.)
       در حقيقت، امرى كه انسان را به شهود وجه حق مى رساند، شناخت حقيقت خود و حركت به سوى مقام اصلى خود است و اين امر، جز با تحصيل تقوا ميسر نخواهد بود.
      براى آگاهى بيشتر نگا: شجاعى، محمد، مقالات، ج 2 و 3.
       عطار خيلى زيبا در چند بيت، شرايط تحصيل تقوا را بيان كرده است:
       چون فرود آيى به وادىّ طلب

پيشت آيد هر زمانى صد تعب


       صد بلا در هر نفس اينجا بود

طوطىِ گردون مگس اينجا بود


       جدّ و جهد اينجات بايد سالها

زانكه اينجا قلب گردد حالها


       مِلك اينجا بايدت انداختن

مُلك اينجا بايدت در باختن


       در ميان خونْت بايد آمدن

وزهمه بيرونْت بايد آمدن


       چون نماند هيچ معلومت به دست

دل ببايد پاك كرد از هر چه هست


       چون دل تو پاك گردد از صفات

تافتن گيرد ز حضرت نورِ ذات


       چون شود آن نور بر دل آشكار

در دل تو يك طلب گردد هزار


      (عطار، منطق الطير، صص 180 - 181.)
       علاوه بر آنچه گفته شد، معرفت نفس از دو سو مى تواند به معرفت ربّ بيانجامد نخست آن كه بدانيم:
       حقيقت وجودى انسان عين ربط، وابستگى و نيازمندى محض به خداى متعال است و از خود هيچ استقلالى ندارد، از اين رو تمام وجود ما و متعلقات آن از خدا و متعلق به خداست «انّا للّه» (بقره (2)، آيه 156.) و او حقيقت پايدارى است كه هستى بخش مطلق و عطاكننده همه كمالات به موجودات از جمله انسان هاست «هو الحىّ القيّوم» (بقره (2)، آيه 255؛ آل عمران (3)، آيه 2؛ طه (20)، آيه 111.) بدون آن كه نيازى به كسى يا چيزى داشته باشد «يا ايهاالناس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحميد» (فاطر (35)، آيه 15.)
       اينها حقايقى است كه با دريافت حضورى و شهودى با رفع موانع معرفت از قبيل غفلت ناشى از سرمستى و غوطه ور شدن در شهوات و دنياطلبى و دنيادوستى، قابل وصول است. (اعراف (7)، آيه 179.)
       دوم آن كه با شناخت توانمندى هاى ظاهر و باطن آدمى و اعتراف به ناشناخته ماندن گستره توانمندى هاى او و سرگشگى در درك حقيقت روح او، مى توان به جلوه اى از شناخت خداوند دست يافت زيرا در انسان نفخه اى از روح خدا دميده شده است و مى تواند خليفه خداوند در روى زمين باشد.
      و اگر مرادتان کسب معرفت به امام زمان(عج) باشد، به پاسخ سؤال 1 مراجعه نماييد.
      در احاديث معتبري كه پيرامون فلسفه و فايده ي وجود امام (ع ) در دوران غيبت به ما رسيده است , فوايد گوناگوني را عنوان فرموده اند, از جمله :
      1- امام غايب (ع ), واسطه ي فيض و امان اهل زمين است . امامان معصوم (ع ) و امام زمان (عج ) امان اهل زمين مي باشند و اگر زمين از اين حجت هاي الهي خالي بماند, دنيا و اهلش نابود خواهند شد; لذا وجود امام (ع ) موجب بركات بسياري مي باشد. پيامبر اسلام (ص ) هم در اين مورد فرموده است : »اي والذي بعثني بالنبوه , انهم لينتفعون به و يستضيئون بنور ولايته في غيبته كانتفاع الناس بالشمس و ان جللها السحاب ; آري خداوندي كه مرا به پيغمبري مبعوث گردانيده است , آن ها از وجود او منتفع مي شوند و از نور ولايتش در طول غيبت بهره مي گيرند, چنان كه از آفتاب پشت پرده استفاده مي برند.«, (ينابيع الموده , قندوزي , ج 3, ص 170). خود امام زمان (ع ) در اين باره فرموده است : »همان طور كه از خورشيد در وقتي كه توسط ابرها پنهان شده است , بهره گيري مي شود, از من نيز در زمان غيبتم به همان صورت بهره مي برند و همانا من سبب آرامش و امنيت مردم روي زمين هستم , چنان كه ستارگان امان اهل آسمانند, (كمال الدين و تمام النعمه , شيخ صدوق , ص 485).
       2-ديگر اين كه سينه ي امام و روح بلندش , صندوق حفظ آيين الهي است كه همه اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني دين را در خود نگاهداري مي كند, تا دلايل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار, باطل نگردد و به خاموشي نگرايد.
      3- اثر اميد بخشي به مسلمين و تربيت گروه منتظر و آگاه : ايمان و اعتقاد به امام غائب (عج ) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده ي پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي گردد. جامعه ي تشيع به اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده , هر لحظه انتظار بازگشت آن بزرگوار(ع ) را مي كشد.
      شيعه هر چند امام زمان (ع ) را در ميان خود نمي بيند, اما خود را جدا از آن وجود نازنين نمي داند. امام غايب (عج ) هم همواره مراقب حال شيعيان خويش مي باشد; چنان كه خود فرموده است : »ما در رسيدگي و سرپرستي شما, كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم ; پس تقواي الهي پيشه كنيد تا از فتنه اي كه به شما رو مي آورد, شما را نجات بخشيم «, (احتجاج طبرسي , ج 2, ص 497).
      وجودمقدس امام زمان(عج) فرد کامل انسانيت و واسطه بينعالم ماده و عالم معناست. اگر امام(ع) نباشد ارتباط جهان ماده با عالم ربوبي بريده و گسسته است. قلب و روح پاک امام زمان(عج) به منزله کارخانه برقي است که به هزاران لامپ و وسيله، برق مي رساند و به همگي حرکت و فروغ مي بخشد. اشراقات و افاضات و عنايات عالم غيب در آغاز بر آينه قلب امام(ع) و توسط تو بر دل هاي مردم نازل مي گردد. اگر امام(ع) نباشد نظام آفرينش و نوع انسان منقرض و نابود مي گردد. اگر حجت خدا و امام زمان(عج) بر روي زمين نباشد، خداوند در حد کمال شناخته و عبادت نمي گردد و روشن است که در حصول اين آثار تفاوتي بين حضور وغيبت امام(ع) وجود ندارد.
      علامه بزرگوار طباطبايي در کاب ارزشمند شيعه در اسلام در بخش امام دوازدهم مي فرمايد: وظيفه امام تنها بيان ظاهري معارف و راهنمايي صوري مردم نمي باشد بلکه امام(ع) ولايت و رهبري باطني اعمال را نيز بر عهده دارد و او است که حيات معنوي مردم را تنظيم مي کند وحقايق اعمال را به سوي خدا مي کشاند. امام(ع) از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد گرچه از چشم ظاهري ايشان مستور است و وجودش همراه لازم است هر چند موقع ظهور و اصلاح جهاني اش نرسيده باشد.
      اصل وجود امام(ع) موجب دلگرمي و قوت روح بندگان خدا و سالکان راه هدايت و سعادت مي باشد و به عبارت ديگر نقطه اتکايي براي رهپويان راه حقيقت است. اگر چه خداوند متعال تکيه گاه همه است و همه به او اتکال و اعتماد دارند ولي وجود امام زنده اي که پناهگاه و پشتيبان وحافظ شريعت است موجب قوت قلب و استحکام روح و مانع از تسلط اهريمن يأس و نوميدي بر پاکان و مجاهدان و رهروان راه بندگي است و همواره از او کمک مي گيرند و همت مي طلبند.
      براي آگاهي بيشتر ر.ک:
      1. دادگستر جهان، استاد ابراهيم اميني
      2. ولاء و ولايت ها، استاد شهيد مطهري
 

تعداد صفحات : 24

درباره ما
Profile Pic
حتما کتاب دسته یک رو خوانده اید... این کتاب بازروایی خاطرات دسته ای اسمانیست از گردان حمزه بنام دسته یک در شب عملیات جاده فاو-ام القصر... این دسته اسمانی که به دسته اخلاص نیز معروف بود از بروبچه هایی تشکیل شده بود که سن کمی داشتند ولی دلی بزرگ ودریایی ... اکثریت زیر ۱۸ سال داشتند .فرمانده شان محسن گلستانی بود همون مداح معروف دوکوهه که دعای صبحگاه دوکوهه را ساخته بود وهرروز صبح می خواند وبه ((برادر صباحنا) معروف شده بود. بران شدیم تا به یاد این دسته یکی های دهه ۶۰ سنگری داشته باشیم برای هم اندیشی ... این سنگر جاییست برای هم اندیشی بروبچه های دسته یکی دهه شصتی ها ودهه نودی ها ... این سنگر جاییست برای معرفی بروبچه های شهید دسته یکی گردان حمزه ودیگر دسته یکی های دهه ۶۰.. این سنگریست برای بروبچه های دسته یکی دهه۹۰...اونایی که مثل شهدا سنی کم دارند ودلی بزرگ... پس بیایید وباذکر صلوات مهمان سنگر خودتون باشید... یاحسین شهید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • صفحات جداگانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 239
  • کل نظرات : 91
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 111
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 447
  • بازدید کلی : 23,096